سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حکایت/ فکر نکن بهتر از خدا، می‌توانی خدایی کنی

 

 مصاف/ روزی کشاورزی از خدا خواهش کرد: 
لطفاً اجازه بده من بر طبیعت حکمرانی کنم، برای اینکه محصولاتم بتواند پربارتر باشد. 

??خداوند موافقت کرد.
??وقتی کشاورز باران خواست، باران بارید. وقتی تقاضای خورشید درخشان زیبا داشت، مستقیم می‌تابید. هر آب‌وهوایی درخواست کرد، اجابت شد.
??جز اینکه موقع برداشت محصول وقتی دید تلاش‌هایش طبق انتظارش ثروت زیادی به بار نیاورده است، غافلگیر شد.

??از خدا پرسید: 
چرا برنامه‌ریزی‌ام شکست خورد؟ 
??خداوند پاسخ داد: 
تو چیزهایی را خواستی که خود می‌خواستی، نه چیزی که به آن نیاز بود. 
??هرگز درخواست طوفان نکردی که برای تمیزکردن محصول واجب است. طوفان پرنده‌ها و حیواناتی که محصول را نابود می‌کنند دور نگه می‌دارد و از آلودگی‌هایی که آن‌ها را از بین می‌برد، پاک می‌کند.
??ما هیچ‌وقت نمی‌دانیم حادثه‌ای نعمت است یا بدبیاری.
پس بهتر است به این یکی یا آن یکی نچسبیم و نه برای یکی خوشحال و نه برای دیگری افسوس بخوریم.
??واقعیت همیشه در چشم ناظر است. یادت باشد هوش (عقل) تصویر کامل را ندارد. فقط بابت هرچه سر راهت قرار می‌گیرد بگو «متشکرم» و رها کن. 
??برنامه‌های جهان همیشه کامل هستند و چیزی به نام خوشبختی یا بدبختی وجود ندارد.






تاریخ : شنبه 102/5/14 | 12:18 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.